رمان : جگوار

نویسنده : سبا سالاری

ژانر : عاشقانه

بخشی از رمان جگوار برای معرفی :

جلیقه سورمه ای رنگ را روی پیراهنم پوشیدم و با خنده روبروی آینه ی اتاق چرخ زدم

صدای جیرینگ جیرینگ سکه های نقره ی جلیقه شادم میکرد

آسکی برای چندمین بار کلافه سرش را تکان داد :

_ آتا اجازه نمیده باهاشون بری اِلای … دختر که تو اینطور مراسمات شرکت نمیکنه

روسری کوتاه را روی سرم انداختم و با همان سن کم ، دلگیر شدم از قوانین بی رحمانه ای که نرهای این سرزمین وضع کردند و دخترهایشان بی چون و چرا پذیرفتند!

_ بی بی جان آتا و راضی میکنه

_ بابا هم اجازه بده اکتای نمیذاره … دارن برای اون میرن خواستگاری … خان ببینه دختربچه آوردن با خودشون بهش برمیخوره

_ پس اصلان چرا باهاشون میره؟

_ اصلان پسره اِلای … تو و اصلان نه ماه تو شکم آنا باهم بودین اما از لحظه ای که دنیا اومدید همه چیز فرق کرد هنوز یاد نگرفتی هرکاری اصلان کرد تو نکنی؟

بی توجه به او به پولک های روسری ام چشم دوختم

از آیدا دل خوشی نداشتم … از من دوماه بزرگتر بود و دختر خان روستای بالا

در آرتاویل اما خان معنا نداشت پدرم کدخدا بود اما ترسی که مردم آن روستا از خان داشتند کجا و رفتار مردم آرتاویل کجا

احترام می گذاشتند اما ترس نه!

آیدا را چند ماه پیش دیده بودم


معرفی رمان

رمان جگوار از سبا سالاری بصورت آنلاین می باشد و فقط برای معرفی در سایت درج شده است.برای خواندن این رمان در کانال نویسنده عضو شوید

منبع:ناول کافه


حبیب دانلود رمان ,معرفی ,اصلان ,جگوار ,رمان جگوار ,معرفی رمان ,برای معرفی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

TinyMoviez دانلود فیلم و سریال بازار گوشی | قیمت گوشی | قیمت لپ تاپ | قیمت موبایل رسانه خبری انجام پروژه هایdatabase دانلود فیلم و سریال جدید اخبار جامع تکنولوژی و موبایل شماره تماس تهیه محصولات09334336389 آخرین امید